وضعیت سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی آن دوره (1334 – 1342 )
پس از سرکوب جنبش ملی، در کودتای 28 مرداد 1332 و به تخت برگشتن محمد رضا شاه و دستگیری و زندان و اعدام سران جنبش جو اختناق و ناامیدی بر جامعه سیاسی ایران حاکم شد. وحشت سرمایه داری غرب و وابسته های ایرانی اشان از تسلط شوروی کمونیست بر ایران، توسط عوامل خود در حزب توده، آنها را به طراحی و اجرای کودتا رساند.
مردم عادی که مشتاقانه از جنبش مصدق پشتیبانی کرده بودند به دنبال شدت اوج گیری اختلاف بین سیاسیون و بروز مشکلات تحریم ایران، رفته رفته دلسرد شده و با سرکوب کودتاچیان به لاک خود فرو رفتند.
پس از کودتا، شرکت های نفتی اروپائی و آمریکائی با تشکیل کنسرسیوم " هفت خواهران " با دولت ایران قرارداد استخراج و بهره برداری از منابع نفتی ایران را امضاء کردند و با ورود مستشاران اروپائی و آمریکائی به ایران و انعقاد پیمان دفاعی " سنتو " جای پای خود را محکم کردند . آمریکا با اتکا به " اصل چهار ترومن " در خصوص سرمایه گذاری در بخش های اقتصادی و پرداخت وام از " صندوق بین المللی پول " به ایران و با برنامه ریزی های اقتصادی که رفته رفته موجب رونق اقتصادی وبهبود نسبی شرایط کسب و کار شد.
با انتخاب جان اف کندی به عنوان رئیس جمهور آمریکا، از جناح لیبرال حزب دموکرات، سیاست آمریکا به ایجاد تغییرات در ساختار کشور های متحد خود در مناطق در خطر انقلابات و جنبش های کمونیستی متمایل شد. ایران، به لحاظ هم مرزی با اتحاد شوروی و سابقه مبارزات آزادی خواهانه از مهمترین این کشورها بود. به این ترتیب، شاه که ابتدا به نمایندگی از زمینداران و با تحریک انگلیس با این سیاست مخالفت کرده بود با انتخاب علی امینی، به عنوان نخست وزیر طرفدار آمریکا، تمایل خود را به این سیاست نشان داد و با مسافرت به آمریکا و انجام توافقات لازم خود سردمدار این تحولات شده و با اعلام " انقلاب شاه و مردم " در شش " اصل " به اصلاحات ارضی ورفرم اجتماعی اقدام نمود.
با گذشت بیش از8 سال سرکوب خشن پس از کودتای مرداد 32 با اندک گشایش سیاسی ابتدا نیرو های ملی و بعد نیروهای مذهبی تحرکاتی را آغاز کردند که به اعتصاب معلمین و میتینگ جلالیه و در انتها به شورش 15 خرداد 1342 منجر شد. با سرکوب خشن این شورش و دستگیری عده ای از افراد سیاسی و تبعید آیت الله خمینی به ترکیه باز سایه اختناق سیاسی بر جامعه مستولی شد. اما در سایر بخش های جامعه، همچون اقتصادی و اجتماعی و آزادی های فردی گشایش هائی ایجاد شد که منجر به رشد بالای اقتصادی و بهبود کسب و کار مردم به ویژه در شهرهای بزرگ شد. با احداث جاده و توسعه نیروگاه های برق و سدها و ساخت کارخانه های جدید، ساختار اجتماعی و فرهنگی ایران دچار دگرگونی شد و جامعه ایران متاثر از وضعیت تحولات جهان در آن دوران وارد عصری شد که تمام ارکان آن متحول شده و آداب و سبک زندگی مردم دچار تغییرات اساسی شد.
9 /1- سبک زندگی (سال های 1342 -1334)
فاصله سبک زندگی عامه مردم در آن روزها به صدها سال قبل از آن بسیار نزدیک تر بود تا به سبک زندگی امروزی ما! از رسانه های گروهی فقط روزنامه و رادیو بود. روزنامه خوانی محدود به افراد باسواد و فرهیخته جامعه محدود می شد و تنها ایستگاه رادیو، برای آنهائی که دستگاه گیرنده آن را داشتند، یگانه ارتباط رسمی رسانه ای بود. مردم بیشتر اخبار مورد علاقه خود را، که زیاد هم گسترده نبود، از راه گفت و شنود بین خود دریافت می کردند.
اگر چه با قوانین و مقررات زمان پهلوی اول، مردم وادار به تغییراتی در سبک زندگی خود شده بودند، ولیکن با سقوط حکومت رضاشاه، به دنبال ورود ارتش های متفقین، آن محدودیت های مغایر با فرهنگ قبلی مردم برچیده شد. الزام زنان به " کشف حجاب " و مردان به سر گذاشتن " کلاه پهلوی " و ممنوعیت برگزاری مراسم عزاداری محرم نمونه های برجسته این محدودیت ها بودند. با این همه، بسیاری از مردم تحت تاثیر آن دوران روش لباس پوشیدن خود را تغییر دادند. بیشتر مردان شهری کت و شلوار و پیراهن یقه دار می پوشیدند و زنان با کنار گذاشتن روبنده و چاقچور با چادر رنگی و بعضاً با روسری به خیابان می آمدند. مردمان شهرهای دور تر و روستائیان و عشایر بیشتر از پوشش های محلی و سنتی خود استفاده می کردند. حرفه خیاطی در همه جا جزء مشاغل گسترده بود. لباس های آماده محدود به کت و شلوار مردانه و پیراهن و کفش و جوراب می شد . کسانی که برای کمک خرجی و یا حتی گذران زندگی، با خرید یک دستگاه چرخ خیاطی دستی، در خانه خود به کار دوخت و دوز برای مردم می پرداختند رو به ازدیاد بود.
چون هنوز از یخچال و فریزر خبری نبود، سبزیجات و میوه و گوشت و نون روزانه خریداری می شد. روغن نباتی تازه وارد بازار شده بود و بسیاری از مردم اعتقادی به استفاده از آن نداشتند و کسی که روغن نباتی می خورد " ریغو " می گفتند و کم زور . چربی مصرفی، روغن حیوانی که از ذوب کره به دست می آمد، و یا از جوشانده دنبه گوسفند بود. غذای آماده و کنسرو تقریباً وجود نداشت. خوراک رایج شامل کوفته ، شامی، عدس پلو با خرما ، دمی سیب زمینی و دمی لپه باقالی و لوبیا پلو و گاهی پلو خورشت بود. وقتی نون بیات در جانونی زیاد می شد و مامان رختشوئی داشت برنامه ناهار آبگوشت نخود و لوبیا و در تابستون آبدوغ خیار مفصل در لگن لعابی بود. مرغ جزو خوراک ها نبود مگر برای آدم مریض بد حال. رسم رستوران و بیرون غذا خوردن هم کلاً ناشناخته بود مگر در مسافرت ها. انواع آش ها در فصل سرما برقراربود.
تجهیزات خوراک پزی در خانه ما چراغ سه فتیله بود و بعد ها چراغ پریموس برای سرخ کردنی ها. ظروف آشپزی و بشقاب ها و سایر وسائل سفره و قاشق ها از مس سفید کرده بود. اوس شعبون سالی یکبار با روی و نِشادر و تجهیزات به خونه می آمد همه وسائل رو " سفید " می کرد.
غذا روی سفره پهن شده روی زمین خورده می شد و هر کسی جای خودش رو داشت. مامان برای هر کدام به اندازه خورندمون در بشقاب غذا می ریخت و موندن غذا ته بشقاب نا بخشودنی بود. ( که البته به ندرت پیش می آمد) همه از یه کاسه مسی و بعدها از یه کاسه لعابی آب می خوردیم و اگر تابستون بود یه تیکه یخ هم توش بود. در مواقع مهمانی وضع فرق می کرد؛ هر چه مهمان دورتر بود و رودرواسی بیشتر بود، پذیرائی مفصل تر می شد: پلو خورشت و بورانی و ترشی و دوغ و مخلفات. بشقاب های " گل سرخی " و قاشق و چنگال استیل از صندوقخونه به بیرون می آمدن تا آبروداری کنن. سشتن ظروف با پودری به نام " چوبک " که مخلوطی از پودر صابون و خاک اره چوب بود انجام می شد؛ در همین سال ها پودر " فاب " در بسته های کاغذی به بازار آمد که برای سشتشوی لباس و گاهی شستشوی ظروف به کار برده می شد.
سیستم سرمایش نا شناخته بود. سیستم گرمایش هم کرسی بود که در هر سه اتاق برقرار بود. در اواخر پائیز و قبل از شروع سرما، بابا و عمو از ذغال فروشی خیابان دربند چندین خروار " گوّله " و "خاکه ذغال" می خریدن که با خر و قاطر حمل و به " مطبخ بالا " یا " سیاهچال " ریخته می شد که مامان هر روز صبح با بالا زدن لحاف کرسی منقل رو بیرون می آورد خاکستر های روز قبل رو بیرون میریخت و با توجه به میزان سرما و بزرگی کرسی، یک، دو و گاهی سه تا "گوله " با آتیش گردون سرخ می کرد و زیر خاکه ذغال در منقل مدفون می کرد و منقل رو دوباره زیر کرسی میذاشت و لحاف رو به حالت اصلی اش برمی گردوند و البته تمام این مدت از و تا لحاف و کرسی دوباره گرم بشه مدتی طول می کشید و با باز بودن در اتاق سگ لرز می زدیم تا دوباره گرم بشه.
گردهمائی های خانواده موقع خوردن ناهار و شام و مسافرت بود. فامیل در مهمانی ها به مناسبت های عروسی و عزا و دیدارهای نوروزی و شب چره های زمستانی و اهالی محل در ایام عزاداری محرم و شب های ماه رمضان دور هم جمع می شدن که بعداً در دوران بعدی که چیزهائی یادم می آید بازگو خواهم کرد.